سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فاتولز – جدیدترین ابزار رایگان وبمستر

- 202 -

درست چند ساعت قبل از اینکه راهی ِ شهر ِ دومم شوم ، درس جدید سنتورم را تمرین کردم . نواختم ، خواندم و بغض کردم . نواختم ، خواندم و بغض کردم . نواختم ، خواندم و بغض کردم . تمام ک شد ، همانجا کنار ِ سنتور دراز کشیدم . دلم میخواست گوشی ام را بردارم و برای کسی فریاد بزنم "حالا بلدم [الهه ناز] را بنوازم" همان الهه نازی که سالها معین برایم میخواند و بغض میکردم را حالا میتوانم خودم بخوانم و بنوازم … دلم میخواست کسی را از این شعف ِ ناشی از تکه های کوچک زندگی ام باخبر کنم اما کسی نبود … کسی نبود تا این خوشحالی های خرده ریزم را با او تقسیم کنم :) گوشی را برداشتم و این چند خط را تایپ کردم و شورم را در دل دفن .

سالهاست این تن ، آسِمان ِ غم و شادی اش را تنهایی بر دوش میکشد . دراز کشیدم و به این تنهایی فکر کردم ، فکر کردم ، فکر کردم .


+ مریم هستم
| کمی درباره من |

در زبان عبری مریـم یعنـی آیینه دریا .

دریا شکل زنیسـت که نگـاهش عمیـق

و هُرم نفس هایش شرجی ست .

مریـم برای من ،

همان آیینه طغیانگری

و آرامش ِ زن شرجی ست .

مصداق سکون و خشم .

ژرفا و سطح .

شفافیت و تیرگی .

تم ِ تمام و کمالی از آبی ها .

مریم ، خاکستری ِ معمولی ِ

دریاییست در هوای ابری .

زیبایی / زیبایی / زیبایی ...

مریم ، نگاهی ست عمیقتر

از چشمان پنجره ی گشوده به دریا .



روزمرگی ها و حس های گهگدارم را

با بلاگم شریـک میشوم .

این سطور

نه آنچنان قابل و شایسته خواندن اند

پس اگـر من را میخوانید ،

تمامـا از نگاه مهربان خودتان است .

ممنون از محبت دلتان :)


MeLoDiC

قالب